چه عکاس گستاخی، پاپاراتزی لعنتی. از بالکن وارد شد و تقریباً لنز را در خرخر جوجه گذاشت. و او آنجا دراز کشیده است و فکر می کند: "چرا شوهرم حرف نمی زند؟ شاید این یک شوخی است. و شوهر هم همین فکر را در مورد او می کند و او حتی سخت تر به الاغ او می کوبد! و اینگونه بود که آنها یک زوج را درگیر کردند. لعنتی، باید پرده ها را ببندیم!
و دختر خوب به نظر می رسد. او با دانستن اینکه دوربین فیلمبرداری از او فیلم می گیرد، سعی می کند حتی فریبنده تر به نظر برسد و زیبا ناله می کند. زوج ها اغلب در دوربین از رابطه جنسی فیلم می گیرند و سپس مرد معمولاً فیلم را به دوستانش نشان می دهد. این امتیاز او را به عنوان یک مرد موفق بالا می برد. خوب، دختران، تبدیل به یک هدف میل می شوند و در آینده اغلب موافقت می کنند که با دوستان او رابطه جنسی داشته باشند. بخش جلویی بر اعمال او حکومت می کند!
همه آنها چقدر کارساز و مترقی هستند. هیچ کس عجله ندارد و هرکس کار خود را انجام می دهد. یکی دارد بیدمشک را می لیسد، یکی در دهانش می زند و همه چیز خیلی سریع و با احساس است. دریایی از شور و خلق و خو. بلوند باهوش است، می داند دارد چه کار می کند، لازم نیست چیزی به من بگوید. بچه ها آنقدر گرسنه اند که انگار نیم سال است منتظرند و رابطه جنسی ندارند، مثل ماشین های بخار نفس نفس می زنند.