دیک سیاهپوستان واقعا بزرگ بود! بنابراین دختران مجبور بودند سخت تلاش کنند تا به مرد سیاه پوست لذت ببرند. شگفت آور است که چگونه آنها با مهارت یک پیچ بزرگ را می بلعند و حتی یک چشم هم به هم نمی زنند. فکر می کردم فاحشه ها توپ هایشان را می بلعند! ای کاش می توانستم جای سیاهپوستان باشم و با الاغم اینطور رفتار کنند. بعد از این کار، آنها به اندازه کافی برای ده قوی خواهند بود!
بله، آن مرد استقامت آهنینی دارد، اکثراً در حین کار کردن با بادکنک، تقدیر را روی سبزهها میریختند - زمانی که چنین لذت حسی و دلنشین زیبایی دیک شما را میمکد، مهار آن غیرممکن است. بقیه فقط در چند ثانیه از دیدن خدای او در پشت سر تسلیم می شدند - شما حتی مجبور نبودید آن را در آن قرار دهید! اما این یکی خوب عمل کرد، همه چیز را تحمل کرد و جایزه بزرگ را برد.
چه شروع خوبی برای فضای خانواده، خواهران بسیار زیبا هستند و فقط یک روحیه کریسمس جذاب در هوا وجود دارد. معلوم شد پدربزرگ خیلی منظم است، اینجا دخترها قبلاً لباسشان را درآورده اند و او دارد چیزها را روی میز مرتب می کند. شاید بابابزرگ پیر شده باشد، اما هنوز مقدار زیادی پودر در پودرهایش وجود دارد. هر مردی نمی تواند با دو نفر کنار بیاید، اما این مرد به راحتی و بدون شک. راضی تمام چنین در پایان باقی ماندند، به نظر می رسد خوب پیش رفت.